سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیش رویم بگشا پنجره ی تا از آن پنجره پرواز کنم روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
تاریخ : چهارشنبه 92/1/14 | 3:1 عصر | نویسنده : وستا

 

ناخود خواسته پا به عرصه ای گذاشتم به نام زندگی

تا شاهد درد و رنج هایی باشم

که خود نخواسته و بل تحمیلی ست به جرم انسان بودن ...

درد و رنج هاییی که به مراتب زجرآورتر از هر شکنجه ست ...

شاید که بتوان نام زندگی را شکنجه گر گذاشت ...

چرا که جز شکنجه انسان

و به زانو درآوردن انسانیت در برابر درد چیزی ندارد ...

ای شکنجه گر من بس است دیگر ...

مدتهاست که مرا به زانو درآورده ای...

کجاست آن زیبارویی که نامش مرگ است؟!

تا مرا در آغوش خود گیرد ...

در آغوشش مست شوم ...

..........

 

 

وستای تنها نوشت:  سانسور شد ...

 

 

 

 




دریافت کد قفل وبلاگ