تاریخ : جمعه 91/7/28 | 4:4 عصر | نویسنده : وستا
با دلتنگی
و تنها
میام پای نت
به شوق دیدن دوستانی که میشناختم
و دوست شان داشتم و دارم
...
نیستن
و من تنهام
بالاجبار
تنهایی را قورت میدم
و میروم
...
وستای تنها نوشت: بعد عمری اومدمااااا
تاریخ : سه شنبه 91/7/25 | 4:12 عصر | نویسنده : وستا
این روزها بدجور
ینی کمی بیشتر از بدجور
احساس تنهایی میکنم
...
اونی که میخوام
منو نمیفهمه
یکی هم هس که میگه میفهمه
اما اونم نمیفهمه
هیچ کس نمیفهمه
هیچ کس هم نمیخواد که بفهمه
...
وستای تنها نوشت: دق نکنم خوبه...
تاریخ : چهارشنبه 91/7/12 | 10:42 صبح | نویسنده : وستا
میبینی رسم روزگار اینه
زود و فوتی و به چشم زدنی فراموش میشی
اگه فراموش نشی جای تعجب داره
...
آه... از این روزگار ... و بازی مزخرفش... زندگی...
وستا نوشت: ببخش حرفم نمیاد... دلم داره میترکه