سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیش رویم بگشا پنجره ی تا از آن پنجره پرواز کنم روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
تاریخ : شنبه 91/12/12 | 7:40 عصر | نویسنده : وستا

 

وقتی که دل میگیره و از همه جا ناامید میشه ...

اون وقته که خرافه براش میشه آیه

بهش چنگ میزنه

شاید که مرهمی باشه برای دل زخمیش

آدمیزاد تو اوقات ناامیدی و بی کسی

دوست داره که کسی پیدا بشه

بهش بگه که ...

نگران نباش .. همه غم ها و درد و رنجت خیلی زود به پایان میرسه

روزهای زیبا در انتظارته

فردا روز توئه

و با شنیدن این حرفاست که میتونه دوباره درهای دلشو به روی امید باز کنه

ولی این دوره

دوره ای شده که کسی از دل کسی خبر نداره

هر کسی به خودش فکر میکنه

و دلای همه پر از غمه

و برای همین غم دیگری رو نمی بینه

اگرم هم که ببینه

کاری نمی کنه

چون دل خودش هم غم داره

و این میشه که

انواع فال و فالگیر و کف بین و دعا خوان به وجود میاد

تا با سوء استفاده از غم های آدمی

به نوایی برسن

آدم های از همه جا رونده

که انقدر درگیر این زندگی ماشینی شده

که اصل رو از یاد برده

به فرع دروغین چنگ میزنه

تا به آرامش کذایی برسد

و برای کسب این آرامش کذایی چند ساعتی

در چه صف ها که نمی ایستد

چه ها که خرج نمی کند

رازهای چهار دیواریش را پیش ناکسانی که برملا نمی کند

و این شروعی بر دردهای تازه

و طوفان جدید

و پایان و برای عده ای هم شروع تلخ تازه ای

....

 

 

 

وستا با سر درد نوشت: انگاری داره زمستان میشه

 

 

 

 

 




دریافت کد قفل وبلاگ