سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیش رویم بگشا پنجره ی تا از آن پنجره پرواز کنم روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
تاریخ : شنبه 92/1/24 | 10:24 صبح | نویسنده : وستا

 

میدنی چیه

گاهی یه عالمه حرف تو دلت هس

ولی لامصب هر کاری میکنی

هیچ کدومشون حاضر نمیشن

که به زبان جاری بشن

شاید که با گفتن تک تک اون کلمات مزخرف

دلت سبک بشه

خودت یه نفسی بکشی

بگی آخیش راحت شدم

ولی نمیان

شایدم قهر کردن

شایدم ناز میکنن

نه بابا

ناز چی؟!

مگه خود من تا بحال ناز کردم!

که حالا کلمات بخوان برای من ناز کنن

یه چیزی رو خوب میدونم

آخرش غم باد میگیرم

نپرس چرا

همه چیز که قابل گفتن نیست

یه چیزای رو از عمد نباید گف

حتی اگه کلمات بخوان شیطنت کنن

از دهان خارج بشن

باید جلوشون سد بست

تا نیان

تا راه رو برای کلماتی که قهر هستن

باز کنن

میترسم ادامه بدما و بگم

چیزای رو که ممنوعه هستن

پس بیخیال اون کلماتی که قهر کردن

بیخیال دلی که داره میترکه

بیخیال غمی که جزئی از وجودم شده

بیخیال...

 

 

 

 

وستای بی احساس نوشت: خدایا هیچ وقت تنهام نزار

 

 

 

 

 

 




دریافت کد قفل وبلاگ