سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیش رویم بگشا پنجره ی تا از آن پنجره پرواز کنم روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
تاریخ : سه شنبه 91/12/15 | 12:32 عصر | نویسنده : وستا

 

کلافه و دست پاچه ام

حس اون پرنده ای رو دارم که تو قفس زندانیه

و هر آن منتظر لحظه ای گشودن در قفس و آزادیست

و آن لحظه هرگـــز .. میشنوی هــرگـــز

رُخ نخواهد داد

و پرنده در حسرت آزادی

آخرش دق خواهد کرد

...

اینجاست که باز کاش و ایکاش

بی وقفه خودش را به میان بازی میندازد

و پرنده ...

روزهایش را با آه و حسرت

سپری می کند

...

تو هم با پرنده همنوا شو

بخواه و دعا کن

که لحظه ای .. فقط لحظه ای

خدا نگاهش کند

...

 

 

 

وستای غمگین نوشت: چه میشه بگن الان قیامت میخاد بشه !!

 

 

 




دریافت کد قفل وبلاگ