سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیش رویم بگشا پنجره ی تا از آن پنجره پرواز کنم روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
تاریخ : یکشنبه 91/6/19 | 11:24 صبح | نویسنده : وستا

روزها از پی هم گذشتن و روزگار چرخید و چرخید

تا به 20 شهریور 1365 رسید

اونجا یه توقفی کرد

یه دختری رو تحویل این دنیای *** داد

و شروع بدبختیهای این دخترک بود

دختری سرتق و لجباز

که .... اینجاش دیگه خصوصیه

...

حال هر ساله همه این روز رو تبریک میگن

کاش یکی میفهمید تو دل خودم چه خبره

شاید اونوقت یکی درکم میکرد

جای تبریک تسلیت عرض میکرد

...

به هر جهت

تشکر از تمامی عزیزانی که بیادم بودند

و تبریک گفتن

محبوب عزیزم

کدوی نازنینم

هانای گلم

معین گرامی

جناب اجتماعی ارجمند

سیما جانم

جناب میراب

جناب پاکدل بزرگوار

و گمنام آشنای گرامی

و تمام عزیزانی که تبریک گفتن و از ذهن مشوش من جا ماندند

ممنون از مهربانی همگی

...

 

وستا نوشت: ینی یه سال پیرتر شدم...




دریافت کد قفل وبلاگ