سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیش رویم بگشا پنجره ی تا از آن پنجره پرواز کنم روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم
تاریخ : جمعه 91/9/10 | 2:10 عصر | نویسنده : وستا

 

اتفاقه دیگه میفته

من و تو و او هم نداره ...

اما گاهی این اتفاق چنانه که کمرمون رو خم میکنه

گاهی هم نسبت به همه چیز و همه کس شک میکنیم

حتی بخدا هم شک میکنیم

نمیخوام کفر بگم

اما میدونم که واسه همه چنین لحظاتی پیش اومده

نگو نه ... مگه تو با بقیه چه فرقی داره ...

بلاخره تو دلت ... تو ذهن مشوشت هم که شده

گله و گله گذاری کردی

ناامیدی رو هم حتی برای لحظه ای هر چند کوتاه لمس کردی

تو این لحظات شده که با خودت  ای کاش و اگر کنی

باشه تو انکار کن

اما من انکار نمیکنم

من شده حتی لحظاتی که گفتم: خدا اگر من جات بودم..

فلان و بهمان میکردم

تو بگو کفر

من میگم

شکوه دل

...

 

وستا با گرفتگی نوشت:  اگر خواسی از ای کاش و اگرت بگو..

 

 

 

 

 




دریافت کد قفل وبلاگ